فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

نازنین دخترم فاطمه

بابا ومامان

عسلم دختر عزیزم فاطمه ی قشنگم قند در دلمان اب میشود وقتی بلند و محکم میگویی بابا و چه زمان برایم شیرین میشود وقتی میگویی مامان. دنیای ما از آن توست نازنین. این ماه تو بابا و  مامان را به خوبی و با صدای بلند ادا  میکردی.   ...
30 مرداد 1393

شعری برای نفسم...

چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم   قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم   نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی   تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی   خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت   کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت   خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم   جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم     هرچی که دوست داری بگو، حرف های قلبت رو بزن   دل خوشی هات مال خودت، درد دلت برای من   من واسه ی داشتن تو، قید یه دنی...
29 مرداد 1393

دختر رويايي من!

دختر رويايي من!   بابا نوئل قصه هايت پدرت توست  ؛بابانوئلي كه با عشق هر آنچه تو بخواهي را اجابت مي كند. بابانوئلي كه تمام   دارو ندارش تويي و براي خوشبختي ات تا جان در بدن دارد از هيچ كاري فروگذار نيست. عاشقانه دوستت داریم   عروسك نازم.            ...
29 مرداد 1393

مادر دوست داشتني عروسكها

مادر دوست داشتني عروسكها!   آغوش تو ناز بالش هزار رویای ندیده ی من   و لالايي ات، آرامش وجودم   من در هواي بودن تو نفس مي كشم   من با ديدن روي ماه تو   ستاره مي شوم و مي درخشم   عروسكم!   فراتر از هر آنچه كه من، بابا،  و عروسكهايت را دوست داري   دوستت دارم          ...
29 مرداد 1393

دربند

امشب شب عیدفطره به همراه بابا سه تایی رفتیم دربند. وافطار انجا بودیم. لحظات نابی بود،خیلی خوش گذشت.           ...
29 مرداد 1393
1